اینکه اسم و فامیل خانوادهای که در نزدیکی ما زندگی میکند، چیست، دیگر برای کسی اهمیت ندارد؛ چه برسد به اینکه از نظر رفاهی در چه سطحی قرار دارد و آیا نیاز به کمک مالی دارد یا نه! این روزها مردم آنقدر گرفتار خودشان هستند و آنقدر خودشان گرفتاری دارند که گاهی در دوی ماراتن زندگی، نفس کم میآورند و ترجیح میدهند تهماندههای نفسشان را برای روز مبادای خود ذخیره کنند. مفاهیمی مثل جوانمردی در ادبیات امروز ما جای خود را به آرتیستبازی و فردینبازی و واژههایی از این دست داده است که بهطور معمول برای به سخره گرفتن مورد استفاده قرار میگیرد.
امروز اگر در خیابان شاهد سر بریدن کسی هم باشیم، نه میتوانیم، نه جرأت داریم و نه حوصله و وقت پادرمیانی داریم. علت اینکه در جامعه امروز ما جوانمردی کمرنگ شده است، موضوعی است که در گفتوگو با دکتر خلیل میرزایی، دارای مدرک دکتری جامعهشناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به آن میپردازیم.
عیاری، فتوت یا جوانمردی عباراتی هستند که یک معنا بیشتر ندارند؛ از خویشتن خویش رها شدن و برای دیگری و بهخاطر دیگری ذوبشدن. در ایران قدیم، عیاران و جوانمردان طبقهای از جامعه آن دوران بودند که کمک به دیگران را کار و پیشه خود قرار داده و فضایلی مثل مروت، ایثار، فداکاری، یاری مظلومان، شفقت به خلق، وفای به عهد و بالاخره خودشکنی را در آییننامه جوانمردی خود تصویب کرده بودند. در قابوسنامه امیر عنصرالمعالی و سمک عیار فرامرز بنخداداد بن عبدالله الکاتب الارجانی راه و رسم این افراد به تفصیل آورده شده است؛ مواردی که برای امروزیها به قدری دور از پندار است که احتمالا شنیدن یا خواندن جزئیات جوانمردی آن دوران، برای آنها بیشتر به یک تمثیل، داستان خیالی یا بهطور عامیانه به یک شوخی بیمزه میماند. بعد از اسلام نیز این موارد در آیات و روایات بسیاری از سوی پیشوایان دین(که بیشترین آن به نقل از مولا علی(ع) بوده) به مسلمانان توصیه شد. سبک زندگی ائمه اطهار(ع) نیز سرشار از نشانههای واضح و مبرهنی است که بزرگواری و جوانمردی آنها را به یاد ما میآورد. دستگیری از ضعفا و فقیران، کمکرسانی به آنها در خفا، کمکهای شبانه، همگی نمونههای بارزی است که از همان سالهای شروع مدرسه در کتاب تعلیمات دینی دوره ابتدایی گنجانده شده و ما از همان دوران با این فضایل اخلاقی آشنا میشویم. اما دیگر مدتهاست که جوانمردی از میان بسیاری از افراد رخت بربسته است. در کوچه و خیابان از کنار یکدیگر عبور میکنیم ولی آنقدر سرگرم حسابهای دودوتا چهارتای خودمان هستیم که توجهمان را از هم دریغ میکنیم. ریشسفیدی، پادرمیانی و از همه مهمتر جوانمردی را از یاد بردهایم و به مرور زمانبیشتر افول میکنیم.
دکتر میرزایی با اشاره به تفاوت دو مفهوم جامعه و اجتماع میگوید: رابطه خویشاوندی، نسبی، خونی، دوستی و صمیمیت ازجمله موارد تعیینکننده در اجتماع هستند. در واقع اجتماع بهعنوان مجموعهای مهرپیوند شناخته میشود. بنابراین آنچه در ارتباط با فتوت، جوانمردی و کمک به دیگران صحبت میکنیم مربوط به اجتماع مهرپیوند میشود اما جامعه، مجموعهای از روابط سودپیوند را شامل میشود. بنابراین در یک مجموعه سودپیوند، مناسبات قومی و خویشاوندی تعیینکننده نبوده بلکه این قراردادها هستند که نوع روابط و حدود آن را مشخص میکنند. در قالب این قراردادها افراد، گروهها یا نهادها بهدنبال سود خود هستند.
وی صحبتهای خود را با بیان یک مثال ادامه میدهد و با بیان تفاوت میان جامعه روستایی و شهری میگوید: در محیط روستایی وقتی یک نفر فوت میکند همه اهالی روستا دست بهدست یکدیگر میدهند؛ یک نفر شستوشوی مرده را بهعهده میگیرد، دیگری کفن و دفن، یک نفر پخت حلوا و غذا، خلاصه اینکه هر یک از اهالی روستا آنچه در توان دارند را هزینه برگزاری مراسم میکند. اما با فوت یک نفر در محیط شهری، مجموعهها و نهادها در راستای مبلغی که دریافت میکنند مسئولیت را بهعهده میگیرند. مجموعهای به نام غسالخانه برای شستن و کفن و دفن مرده، مجموعهای برای پخت حلوا، آشپز برای پخت غذا، حتی شنیدهام عدهای را بهکار میگیرند تا برای آن مرده گریه و زاری کنند.
مهرپیوند یا سودپیوند؛ مسئله این است
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی میافزاید: مشکل اساسی که طی دو دهه اخیر با آن مواجه شدهایم این است که مشخص نکردهایم که یک اجتماع مهرپیوند هستیم یا یک جامعه سودپیوند. ما میخواهیم با شرایط شهری ولی با فرهنگ روستایی زندگی کنیم درحالیکه هر جامعهای فرهنگ خاص خود را میطلبد. در محیط شهری مثل تهران، نهادهایی طراحی شدهاند تا در قالب قانون وظایفی مثل حفظ امنیت را برقرار کنند. بنابراین آنچه عموم مردم آن را در قالب فتوت و جوانمردی میشناسند در قالب قانون بهعهده نهادهایی گذاشته میشود تا آن نهادها در یک جامعه سودپیوند آن وظایف را به انجام برسانند.
به هم ریختگی از نوع فرهنگی
این دکتر جامعهشناس در توضیح رفتارهای انسانی در یک جامعه سودپیوند میگوید: با وجود آنکه از نظر انسانی معتقدیم که باید به هم کمک کنیم اما آیا در جامعه سودپیوند، قوانین ما از این کمکهای انساندوستانه حمایت میکند و سؤال دیگر اینکه آیا فرهنگ حاکم بر جامعه ما این کمک را برمیتابد؟ پاسخ منفی است. ما دچار تغییر یا بههمریختگی فرهنگی شدهایم. هر جامعهای در دورههای گذار دچار یک نوع بیثباتی و بههمریختگی میشود. بنابراین نهادهایی وظیفه تنظیم مجدد جامعه و احیای ثبات را بهعهده میگیرند. این وظیفه در جامعه ما به درستی انجام نشده است. اتفاقی که در ایران رخ داده این است که فرهنگ حاکم بر جامعه ایرانی یک فرهنگ فتوت و جوانمردی بوده اما در گذر از جامعه سنتی به جامعه نسبتا مدرن، فرهنگمان یک فرهنگ سودپیوند شده اما انتظار همان جامعه مهرپیوند را داریم. بنابراین بین فرهنگ آرمانی و واقعی ما شکافی ایجاد شده است.
دکتر میرزایی در توضیح فرهنگ آرمانی و واقعی میگوید: فرهنگ آرمانی شیوههای زندگی هستند که ما بهصورت رسمی، باز و آزاد آنها را میپذیریم اما فرهنگ واقعی طفره رفتن یا گریز از فرهنگ آرمانی است. ما در آرمانمان میگوییم فتوت و جوانمردی رفتاری شایسته و اخلاقی است. اما در واقع آن را رفتاری نیکو و پسندیده نمیدانیم. حال در پاسخ به این سؤال که چرا آن را خوب نمیدانیم؟ بحث هزینه و سود مطرح میشود.
هزینههای بالای جوانمردی
او درباره دلیل دوری افراد از انجام رفتارهای جوانمردانه اینطور اظهارنظر میکند: افراد احساس میکنند سودی که قرار است بابت رفتار جوانمردانه و انساندوستانه دریافت کنند به هزینه آن نمیچربد؛ یعنی در فرهنگ واقعی موجود در جامعه ایران، دیگر جوانمردی و فتوت ارزش نیست یا ارزش بهینه دربر ندارد. از همین رو مردم احساس میکنند هزینهای که متحمل میشوند به اندازه کافی ارزشگذاری نمیشود بنابراین از انجام آن دوری میکنند.
دکتر میرزایی تغییر این فرهنگ اشتباه را راهکار حل این معضلات میداند و میگوید: باید در این فرهنگ تغییر ایجاد کنیم. یکی از مهمترین وظایف نهادهایی مثل رسانهها، آموزش و پرورش و دانشگاه، نهادینه کردن این نوع فرهنگ است. افراد باید احساس کنند این فرهنگ ارج گذاشته میشود. نظامهایی در جامعه وجود دارد مثل نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی که خوراک خود را از نظام فرهنگی دریافت میکنند. اگر نظام فرهنگی به اندازه کافی کارا و با نظامهای دیگر همخوان باشد، میتواند پاسخگوی شرایط موجود باشد و انتظارات را برآورد کند اما اگر نظام فرهنگی اینگونه نباشد یا در آن تعارض و بههمریختگی وجود داشته باشد، نهتنها نمیتواند خوراک مناسبی برای سایر نظامها تدارک ببیند بلکه با تدارک خوراک نامناسب موجب مسمومیت جامعه میشود. ضمن آنکه بهدنبال این ماجرا وقوع هررفتار انحرافی و آسیب در همه نظامها و خردهنظامهای آنها انتظار میرود. این در حالی است که باید منتظر انواع آسیبهایی باشیم که هیچ واکنشی در پاسخگویی به آن در اختیار نداریم. چراکه نظام فرهنگی ما، کار خود را به درستی انجام نداده است. بنابراین برای آنکه یکبار دیگر شاهد فتوت و جوانمردی در جامعه باشیم نهتنها باید این نوع کنشها را در فرهنگمان نهادینه کرده و بهعنوان اموری مثبت درنظر بگیریم بلکه باید پاداش مناسبی برای تقویت آنها در نظر بگیریم تا افراد به انجام چنین رفتارهایی تشویق و ترغیب شوند.